ديگه نيستى تا بگى دوسم دارى
ديگه نيستى ببينى مردم انگارى
ديگه نيستى بدونى باز دردامو
ديگه نيستى پاک کنى باز اشکامو
ديگه نيستى صدام کنى يه حالى شم
ديگه نيستى نگام کنى روانى شم
ديگه نيستى بگم از تنهاييام
نيستى تا بگى , نترس من که اينجام
ديگه نيستى روزامون خوب بشه شب
تو که نيستى واسه کى دل بشه تنگ؟
نيستى تا بفهمى غم رو از چشام
تو نباشى من به کى بگم خيلى تنهام؟
وقتى نيستى من رو کى غيرتى شم
تو نباشى من با کى راحت ميشم؟
ديگه دستاتو باز بگيرم
نگرانت بشم , هر شب بميرم ...